🕊️

راه مشخص است. حالا با رمز مهسا یا نیکا یا اسرا...

آهای سایبری! تو با هر اسمی و هر شخصیتی که کامنت بذاری من تایید نمی‌کنم. جزو معدود پیگیر‌های اینجایی. خیلی دنبال اینی که بالآخره یه جوابی به یکی از حرفهات بدم و به هدفت برسی. پس بشین تا جواب بگیری...

🕊️ | جمعه ۲۹ مهر ۱۴۰۱ 7:58 PM

هر یه نفر کشته‌شه هزارنفر پشتشه

فیلم تیر خوردن غزاله چلاوی دقیقاً همون صحنه‌ای بود که هممون سالها تو فیلمهای اکشن و جنگی دیده بودیم. دیگه وقتشه قبول کنیم جنگ شروع شده!

+ولی چیزی که ذهن منو درگیر خودش کرده آخرین جمله‌های قبل از مرگش بود: نترسید! نترسید! ما همه با هم هستیم...

🕊️ | جمعه ۲۹ مهر ۱۴۰۱ 5:9 PM

آزادی‌تو پس بگیر!

اون سالی که موهام بلند و رنگ شده بود بابام خیلی حساس‌تر شده بود رو حجابم. همش مجبورم میکرد موهامو ببافم بندازم تو یقه‌ی لباسم! یه روز که واسه کلاس کمانچه دیرم شده بود، فقط سریع حاضر شدم و پیاده تا کلاس رفتم. سر ساعت رسیدم ولی استاد نیومده بود. منم منتظر نشستم و ساز زدم.. وقتی اومد تمرین‌های قدیمی رو تحویل دادم و تمرین‌های جدید رو گرفتم و سازمو برداشتم که از کلاس برم بیرون یهو دیدم استاد می‌خنده. برگشتم گفتم چیزی شده؟ با لبخند گفت هیچی! «برو انقلاب کن، آزادی‌تو پس بگیر». نفهمیدم منظورش چی بود و کل راه رو دوباره پیاده برگشتم و به حرفش فکر کردم. تو آسانسور که رسیدم مثل همیشه اومدم شالمو درست کنم که وقتی رفتم تو خونه گیر ندن بهم که تو آینه دیدم کل موهام از تو لباسم بیرون مونده و یه عالمه فرفری یاسی ریخته پشتم. یه لبخند زدم و گذاشتم‌شون تو یقه مانتوم و رفتم تو خونه! هفته‌ی بعدش هم رفتم آرایشگاه و موهامو از ته زدم. نمیتونستم دیگه اون خرمن مو رو زیر شال نگه دارم و به این فکر نکنم که این زیبایی ها میتونن خارج از اون تیکه پارچه باشن‌ ولی نمیذارن! حالا این روزا وقتی دور و برم دخترایی رو میبینم که موهاشون رو تو باد رها کردن، لبخند میزنم و تو دلم بهشون میگم: «برو انقلاب کن، آزادی‌تو پس بگیر»

🕊️ | چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱ 12:58 PM

زنازاده در کامنت های یک فراخوان ملی گفته بود «خیابان ها خلوت است بیرون نروید و تشویق به بیرون رفتن نکنید! وقتی بعد از تمام شدن ماجرا همه‌ی شماها را کشتیم و اعدام کردیم و به زندان انداختیم میفهمید که نباید در کار بزرگان دخالت می‌کردید.» حرف اضافه‌تری ندارم بزنم، گفتنی را همان اولِ کار گفتم.

🕊️ | چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱ 12:15 AM

همه چیز خوب نیست اما خوب می‌شود

این روز ها هر کاری میکنیم و هر چیزی می‌گوییم تا از اصل ماجرا دوری کنیم. میگوییم اعتراض که نگوییم انقلاب. میگوییم رژیم عوض شود که نگوییم این اشغال‌گران باید بروند. میگوییم خیابان‌ها شلوغ است که نگوییم جنگ شده است. من اما ابایی ندارم از این که بگویم اوضاع خوب نیست‌. ولی خوب میشود. زود!

🕊️ | چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱ 12:12 AM

وطنم ایران

سال‌ها بود که تعریف‌مان را از «وطن» عوض کرده بودیم تا خودمان را گول بزنیم. "وطنِ من آنجایی‌ست که تو باشی" "وطن گاهی یک مکان نیست، یک انسان است" "وطن یعنی جایی که حس آرامش باشد" اما نه. اینطور نیست! حالا دیگر میدانیم که وطن برای‌مان تنها یکجور معنا میشود و آن هم «ایران» است.

🕊️ | چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱ 12:9 AM

خسته نباشی فیلترچی

واسه پیامک ها محدودیت گذاشتن که کسی نتونه پروکسی به اشتراک بذاره. ما تو وبلاگ تو پست موقت واسه همدیگه پروکسی میذاریم ؛))))))

🕊️ | سه شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱ 3:9 PM

همچون کبک با سری در برف

از رومخ‌ترین افراد تو این شرایط هم اونایی هستن که میگن «برو تاریخ بخون» باشه شاید من خبر ندارم سیصد سال پیش کدوم شاه چه غلطی کرد ولی امروز که دارم با چشم این بدبختی ها و فاجعه ها رو میبینم واسه محکوم کردن این احمق ها نیازی به دونستن خط به خط تاریخ ندارم. جای نصیحت کردن چشم و گوشتو باز کن ببین چه اتفاقی داره دور و برت میوفته!

🕊️ | دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱ 3:50 PM

وجود خدا حاصل نیاز انسان به وجود اوست. کنایه آمیز نیست؟

امروز داشتم فکر میکردم به این که ما یه گوشه‌ی دنیاییم و این همه ظلم میبینیم هر روز ولی اتفاقات خوبِ شخصی هم میوفته واسمون گه گداری. بعد که بیشتر فکر کردم فهمیدم خیلی چیزا هست که ندیدم. هم خوبی هم بدی! ولی ته تهش افکارم تو سرم دو دو تا چهارتا که شد دیدم دیگه فرق نمیکنه به وجود خدا اعتقاد داشته باشم یا نه. در هر صورت انگار وجود این موجود تو زندگی هیچ‌کسی هیچ تاثیری نداره. غیر از این که جلوی دیوونه شدن رو میگیره. بالاخره آدم از با خودش حرف زدن خسته میشه دلش میخواد سر یکی دیگه غر بزنه! البته این افکار حاصل نترس شدنم هم هست. کسی که ترسو باشه نیاز داره بدونه یه نیروی خیلی بزرگتر از او در جهان وجود داره که قادر مطلق هست و می‌تونه کمکش کنه وقتهایی که خودش نمی‌خواد سمت افراد بزرگ تر از خودش سنگ پرتاب کنه.

🕊️ | دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱ 3:13 PM

اِو به ترکی یعنی خانه اِوین یعنی خانه ی تو... خانه‌‌ی تو، خانه‌ی من، خانه‌مان سوخت!

به هر آدمی خارج از ایران بگی یه روزی زندان کشورم آتیش گرفت و من تا صبح از نگرانی نخوابیدم و دست از دعا کردن برای سلامت زندانی‌ها برنداشتم به عقلت شک می‌کنه. ولی نمی‌دونه اینجا این پدیده اصلا عجیب نیست! تو کشوری که احمق ها حکمرانی میکنن، نخبه ها زندانی میشن!

🕊️ | یکشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۱ 3:32 PM

گرفتاری

از روی اجبار آیگپ نصب کردم و انقدر که به این مملکت و نرم‌افزارهای ملی‌مون اعتماد دارم که حتی دسترسی به فضای ذخیره‌ی گوشیم رو هم بهش ندادم به خاطر همین هر سری فیلم یا عکسی رو باز میکنم به محض بیرون اومدن پاک میشه و سری بعد که بهش احتیاج پیدا کنم باید از اول دانلودش کنم..

🕊️ | یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ 6:16 PM

بحث با الاغ ممنوع

من باز میرم وبلاگ ها رو چک کنم میبینم جواب سایبری ها رو دادید تو کامنت ها... نکنید دوستان، نکنید! اینا نون‌شون تو همین حرکتهاست. حالا تو توییتر نمیشه کامنت رو پاک کنی ولی اینجا که به راحتی میشه تایید نکرد نکنید خب... می‌دونم بحث کردن با این حرومزاده ها یه کیف خاصی داره ولی لطفاً نذارید به چیزی که می‌خوان برسن.

🕊️ | شنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۱ 3:14 PM

هجویات ذهنی خشمگین:

خانه در آتش سوخت خانهخدا وقت آن است که خاموش کنی

در دل این دریا ماهی نیست و اگر باشی هم نگذارم که فراموش کنی

هر سه ثانیه به تو خواهم گفت که کدام دُرِ گران ارزان رفت

در پی آن همه تکذیب ای کاش جرعه‌ای «گوه خوردم» نوش کنی

🕊️ | جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ 10:47 PM

تاثیر گذار نبودید

بیشتر از چهل سال تلاش کردین اسلام واقعی رو به دنیا نشون بدید. کمتر از چهل روز ایران واقعی رو به دنیا نشون دادیم!

🕊️ | جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ 10:38 PM

بچه ها عرزشی‌مون هم کامنت خصوصی گذاشت که دوست داره مملکت بیوفته دست ماها! (نت خرابه بعدا عکس اسکرین‌شاتشو آپلود میکنم) بعد من میگم آزادی نزدیکه بگید نه نمیشه. خودشون هم از مزخرفات خودشون خسته‌ شدن دیگه...

🕊️ | جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ 9:5 PM

برای زن زندگی آزادی

بابابزرگم می‌گفت آهنگ شروین رو اون اول که شنیده به سلیقه‌اش نبوده و خیلی خوشش نیومده ولی وقتی بارها و بارها از ماهواره پخش شده و تبدیل شده به صدای آزادی دیگه از سرش بیرون نمیره و وقتی می‌ره پارک و کنار هم‌سن و سالهاش میشینه با هم زیر لب زمزمه می‌کننش! تصور کنید؛ مردهای مسنی که خودشون سال ۵۷ به امید روزهای بهتر انقلاب کردن رو نیمکت پارک نشستن و با هم زمزمه میکنن «برای شرمندگی، برای بی‌پولی، برای حسرت یک زندگی معمولی» :)💔

🕊️ | جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ 7:28 PM

بعد این همه بارونِ خون

بالاخره پیداش میشه رنگین‌کمون

🕊️ | جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ 4:19 PM

باور نکنید

خیلی عجیبه که ما باید به آدمهای بزرگتر از خودمون یادآوری کنیم که «خبرهای پیوستن ارتش به ملت رو باور نکنید»، «سناریوهای ساختگی کشته‌های اعتراضات رو باور نکنید»، «لخت شدن‌های پرستو‌های اجیر شده را به پای اعتراضات ننویسید و باور نکنید»، «قرآن سوزوندن ها و پرچم آتیش زدن ها رو باور نکنید»، «جنگ روانی رو باور نکنید»، «همش تقصیرو گردن آمریکا و اسرائیل انداختنشونو باور نکنید»، « تحت تاثیر فضای مجازی بودن جوونا و جو زده بودن نوجوونها رو باور نکنید»، «مصاحبه‌های خانواده‌های کشته‌شده ها که میگن بسیجی بودن و توسط مردم کشته شدن رو باور نکنید»، «وقتی شعار گفتگو گفتگو و وعده اصلاحات میدن باور نکنید»، «اعلام میکنن که به خاطر سوزوندن سطل اشغال سرکوبگرها رو به جون مردم انداختن باور نکنید»، «میگن زاهدان رو تروریست‌ها به هم ریختن باور نکنید»، «صدا و سیما رو باور نکنید»، «مگه ۸۸ و آبان و هواپیمای اوکراین و یامچی و پلاسکو و خیلی چیزای دیگه رو یادتون نیست؟ «جمهوری اسلامی رو باور نکنید»...

🕊️ | جمعه ۱۵ مهر ۱۴۰۱ 10:34 AM

رادیو چهرآزی:خون جوانان وطن

فایل صوتی

یادته زدی تو گوشم گفتی بیدار شو آدمِ ساده خبری نیست؟

این روزا بیدارم جمشید

هنوز آفتاب لبِ بوم نیومده

چشام بازه

بازه تا خودِ سحر

دیگه اشک‌ چشام خشک شده

فقط زل میزنم به در و دیوار

جمشید بیدارما اما انگار خوابم

دم به دقیقه کابوس میبینم

هی کابوس هی کابوس

🕊️ | یکشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۱ 6:47 PM

برای بند ۲۰۹ اوین

از روزی که آهنگ «برای...» منتشر شد هزار بار بهش گوش دادم و هر بار باهاش بغض کردم و قلبم له شد! شروین جان، پسر ایران! برای امثال تو. برای هنرمندای باشعوری که افتادن زندان. برای شجاعت و تشویق به شجاع بودن کردنت. برای آزادی!

🕊️ | یکشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۱ 3:41 PM

تویی که چمدانت همیشه بسته‌است و آماده‌ی رفتنی

کاش یک بار هم رفتنت بی بازگشت باشد «پدر»

🕊️ | شنبه ۹ مهر ۱۴۰۱ 1:25 AM

بیکارالدوله‌های بدبخت

حدود هشت هزار نفر رو حکومت اجیر کرده به اسم سایبری ها که پول میگیرن با روان مردم بازی کنن. اگه تو پلتفرمی فعالیت دارید که میشه کامنت هاشون رو از زیر پست‌هاتون پاک کنید حتماً این کار رو انجام بدید تا مشخص نشه که فعالیتی تو صفحه ی شما داشتن.

🕊️ | جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱ 6:3 PM

هِرررری!

سال ها زیر گوشمون خوندن: «تو نمیتونی ایرانو نجات بدی، بذار برو، خودتو نجات بده!» حالا میبینن حتی این حرفشون هم مثل بقیه موعظه‌هاشون رومون اثر نذاشته. ما می‌مونیم. شمایید که باید جمع کنید برید به جهنم!

🕊️ | جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱ 2:26 PM

سال بعد آخر تابستون جشن ژینا به فرهنگ‌مون اضافه میشه. اینطوری که همه میریم بیرون، روسری آتیش می‌زنیم و میرقصیم و آزادی رو جشن میگیریم!

🕊️ | جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱ 11:15 AM

از دبستان امیدِ سیدتون بودیم حالا کابوسشیم

تو حاشیه ی تمام این این جریانات برام یه کم عجیبه که همه جا حس ناامنی دارم غیر از مدرسه. انگار نشستن کنار هم سن و سالام بهم امید و انگیزه میده. آدمهایی که هنوز نور رو میشه تو چشمهاشون دید و اتحاد رو تو تن صداشون حس کرد!

🕊️ | جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱ 1:22 AM

زخمی که زدین میمونه رَدِش

قلمم رو میذارم رو کاغذ و ازش خون میچکه

ببخشید اگر کمتر نوشتم این چند روز

ترسی که این مدت با بند بند وجودم حس کردم یادم میمونه!

حتی اگه به فرض محال این جریانات تموم بشه هم،

با این زخمهایی که به نسل جوون زدین دیگه کارتون تمومه...

🕊️ | جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱ 1:19 AM

اینجاست که بهمون دوست و دشمن ثابت میشه

در کنار بی‌شرفی یه سری آدم ها که خونمون رو به جوش میاره شرافت اونایی که ازشون توقع نداشتیم هم یه شوق و امید خاصی همراهش داره...

🕊️ | جمعه ۸ مهر ۱۴۰۱ 1:16 AM

توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه

من نمی‌دونم قضیه چیه ولی عرزشی ها مگه نباید از قانون جمهوری اسلامی پیروی کنن؟ پس چرا وقتی همه جا فیلتره اینا با فیلتر‌شکن میان و هستن؟ خب قانون میگه کسی نباید تو این پلتفرم فعالیتی داشته باشه ما میگیم گور بابای این قانون کثیف. شما چه غلطی میکنید؟ یکی دو تا هم نیستن. یه مشت بیکارِ جیره‌خور! دهنتون رو ببندید وگرنه یهو کیرمون می‌ره توش...

🕊️ | یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ 6:38 PM

برای تمام دلخوشی‌هایی که ازمون گرفتن

چند قدم تا آزادی بیشتر نمونده

دووم بیارین

ناامید نشید

دلتون قرص باشه

این تازه شروعشه

🕊️ | یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ 5:23 PM
مثل وقتی که با خودت میگی ته این داستان ممکنه قشنگ باشه ولی ازش مطمئن نیستی