🕊️

یه روزی فکر میکردم از هر چی دل بکنم از بلاگفا نمیتونم 

ولی الان دارم میبینم حوصله که نباشه 

از خودتم دل می‌کنی 

 

امروز به سرم زد گفتم بزنم وبلاگو پاک کنم 

ولی باز گفتم نه 

بذار باشه 

خاطراتمه

بعد یهو دلم گرفت 

یه زمانی خاطره هامو اینجا می‌نوشتم 

اما وقتی دیگه خاطره ای نسازی چی میخوای بنویسی 

یه وقتهایی هم بود که دلنوشته هامو می‌نوشتم 

خب 

باید بگم 

بهتره دیگه در دلمو باز نکنم 

خستگی 

بی حوصلگی 

بی هدفی 

بی انگیزه بودن 

همه ی اینا درده

حالا اگه علاوه بر اینا چیزای دیگه ای هم باشه 

دیگه جونی برا آدم نمیمونه

راستش دیگه حوصله ی درد دل هم ندارم 

هیچکی بهتر از خودم نمیتونه پای حرفام بشینه 

هیچکس...

🕊️ | یکشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۹ 1:38 AM

خدایا 

درسته گفتی از تو حرکت از من برکت 

ولی نگفتی وقتی جلوی حرکتمونو گرفتن چیکار کنیم 

وقتی پامونو بستن 

جلومونو گرفتن 

گفتن نگو

گفتن نرو

گفتن نخند 

گفتن ...

نگفتی چیکار کنیم 

یه گله ی کوچولو دارم فقط 

تو که این همه مرد آفریدی 

نمیشد منم یکی از اونا باشم 

میگن تو کار خدا چرا نیار 

باشه قبول 

نمیگم چرا 

ولی تا دلت بخواد کاش هست که بگم 

خدایا 

من نماز نمیخونم 

قرآن نمیخونم 

مسجد نمی‌رم 

ولی خودت می‌دونی چقدر دوستت دارم 

دست به دامنت شدم 

دستمو بگیر 

🕊️ | یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹ 11:37 PM

هییییی

ولی به نظرم روحانی باید وسط سخنرانی هاش یه بخش خوندن نظرات بذاره(مثل دورهمی) بعد جوک هایی که واس خودشو مملکتش ساختیمو بخونه ببینه چقدر ملت شادی هستیم 

🕊️ | یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹ 3:3 PM

امشب با دوستان راجب آینده حرف زدیم 

الان اونقدری بغض دارم که نمی‌دونم چی بنویسم اصلا 

فقط همین قدر میتونم بگم که اصلا دلم نمی‌خواد بزرگ شم 

دلم میخواد بخوابم و بیدار شم ببینم این سالی که گذشت خواب بود

این سالی قشنگ و دلنشینی که با سرعت برق و باد رفت 

بهترین سال زندگیم تا الان 

وقتی بهش فکر میکنم سچصدای خنده های خودمو دوستانم میشنوم 

مثل یه زنگ توی گوشمه 

چه روزایی 

چرا دل کندن از این سال انقدر برام سخت شده 

هیچ سالی انقدر غصه نداشت برام 

هیچ سالی 

ولی امسال 

نمیخوام تموم شه 

می‌خوام تکرار شه 

قشنگترین خاطراتم 

اونایی که در آینده یه روزی با فکر بهشون قراره لبخند بزنم 

قراره حسرتشونو بخورم 

روزایی که دیگه نمیان 

لحظه به لحظه ی این سال تو ذهنم حک شده 

چه خاطرات جذابی 

(انقد نوشتم که بالاخره اشک خودمو در آوردم )

باید دلبستیگمو کم کنم 

وقتی عاشق خاطراتت باشی 

برات سخت میشه گذشتن از خاطراتی که تمام وجودتن 

 

🕊️ | یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹ 2:30 AM

دختر بودن

امسال شرم دارم یه طورایی روز دخترو تبریک بگم 

به یاد رومیناهایی که رفتن 

به خاطر رومیناهایی که هستن 

و به خاطر خودمون 

که همیشه بار سنگین دختر بودنو به دوش میکشیم 

اینکه همیشه گفتن

هیسسسسس دختر داد نمیزنه 

هیسسسس دختر بلند نمیخنده

هیسسسسس..

نمیگم دختر بودن خوب نیست 

یا کاش پسر بودیم 

ولی درد دخترا زیاده 

اینکه وقتی عاشق میشیم میگن زشته عیبه دختر ابراز احساسات کنه

اما وقتی پسرا عاشق میشن میگن شازده پسرمون میخواد زن بگیره 

اینکه وقتی تو ماه ده روزش از درد به خودمون میپیچیم اما حرف نمیزنیم چون بابامون می‌شنوه چون داداشمون می‌فهمه 

خلاصه که امروز روز دختره و نباید غر زد 

باید به دختر بودن افتخار کرد 

ولی خب چه کنیم که خیلی وقت ها دختر بودن درده 

 

....

 

 

روز دختر مبارکمون باشه ⁦❤️⁩

 

 

🕊️ | دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۹ 2:9 PM

زمان

بچه تر که بودم آرزوم این بود که ماشین زمان اختراع کنم

اما الان فکر میکنم که ماشین زمان اختراع شده

هر چند که از نظر من زمان فقط یه توهمه 

ولی خب نظر من مهم نیست😂

داشتم میگفتم 

ما انسان ها هم روح داریم و هم جسم 

و به نظر من سفر در زمان ممکنه 

حتی خیلی هم آسونه 

مثلا فقط کافیه که دفتر خاطراتمونو ورق بزنیم 

همون لحظه میتونیم حس کنیم که جسممون اینجاست 

اما روحمون داره در سال ها قبل قدم میزنه

فقط بوی یه عطر آشنا کافیه تا غرق بشیم در زمان گذشته

رفتن به خونه ی کسایی که زمان اونارو از ما گرفته

دیدن عکسا

دیدن فیلماشون 

حتی فقط کافیه که بهشون فکر کنیم

هر کسی که باشن

همون لحظه پیش مان 

پس میتونم اینطوری بگم که حسرت گذر زمانو خوردن مسخره است

چون به راحتی میشه با کسی که رفته خاطره ساخت

ولی خب چه کنیم که دل آدمیزاده 

میگیره

می‌شکنه

تنگ میشه 

....

تنگ میشه برای گرفتن دستاشون 

برای بوییدنشون 

برای بغل کردنشون 

...

قدر کسایی که کنارمون داریمو بدونیم 

همه یه روزی میرن

چه بخوایم چه نخوایم

همدیگه رو محکم بغل کنیم که وقتی رفتن حسرتش به دلمون نمونه 

....

همین 

 

 

 

 

🕊️ | دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۹ 2:2 PM

کمی عاشقانه

گاهی دلت میگیرد وقتی 

میان تمام انسان های روی زمین 

او را دوست داری 

اما 

تو لحظه ای هم در فکرش نیستی  

‌..‌.

نمیتوانم بگویم کاش فلانی بودم

جای هر کسی که باشم 

باز مرا دوست نخواهی داشت 

...

اشک هایم سرازیر میشنود وقتی 

دلش به وسعت دریاست اما 

برای من جایی ندارد

...

دست من نیست که به تو دل دادم 

تو چرا خود خواسته اینگونه آزارم میدهی؟

...

حاضرم جانم را هم برایش بدهم 

اما باز هم قلبش برای دیگری می‌تپد 

...

اگر در دلت راهم نمی‌دهی 

لااقل از خیالم بیرون برو

...

ادامه اش
🕊️ | دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۹ 12:38 AM
مثل وقتی که با خودت میگی ته این داستان ممکنه قشنگ باشه ولی ازش مطمئن نیستی