باز دوباره تنهام !
ولی این سری خبری از رادیو پژواک نیست !
این بار پژواک پژواکیه که زل زده به گل رزی که برای خودش خریده
و به این فکر میکنه که پر پرش کنه و بذارتش لای همون دفتری که رد اشکاشو جا گذاشته ، یا گوشه اتاق دار بزنتش و بذاره که خشک بشه !
چون میدونه اگه سریع تر تصمیم نگیره گل رز کوچولوش پژمرده میشه !
امروز پژواک دردهاشو تا جایی که تونست واسه خودش نگه داشت
همدرد داشت ،
ولی نخواست غر بزنه و سازش کرد
لبخند چسبوند رو لباش و ...
گاها قهقهه هم زد :))
امشب پژواک اون پژواکیه که احساس شکسته بودن داره
نه شکسته بودن ...
شاید یه حسی بین معلق بودن و ناامیدی
شاید هم یه خلأ مطلق
شاید هم به شیوه ماهور فقط نهمیدونه !
گل رزش بهش نگاه میکنه
رنگی رنگی و خوشگله :)
ولی از برگهای چروکیده ی اطرافش میشه دید که غمگینه
درست مثل خودش !

🕊️ | چهارشنبه ۳ دی ۱۳۹۹
10:11 PM