🕊️

شروع یک مبارزه بر علیه خودم ...

دارم یه کم به مهرآذین سخت میگیرم این چندوقت بلکه از پرو بازیاش کم کنه. دیشب مامان تکلیف ننوشتناشو انداخت گردن من که تو باید حواست به این بچه باشه و فلان بابا هم گفت مگه تو خواهر بزرگترش نیستی منم برگشتم گفتم تا وقتی اینجوری رفتار می‌کنه اصلا برام مهم نیست تکلیفاش و هر چرت و پرت دیگه ای بعدم گفتم خودم کارام کمه تکلیفای اینم من باید انجام بدم و در اتاقو کوبیدم 

می‌خوام دیگه سکوت نکنم 

بسه هرچی طرفشو گرفتن 

می‌دونم تهش باز همه چیز به ضرر خودمه 

ولی دیگه مهم نیست ...

🕊️ | چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۹ 5:20 PM
مثل وقتی که با خودت میگی ته این داستان ممکنه قشنگ باشه ولی ازش مطمئن نیستی