🕊️

آدمِ جمع شده‌ام

آدمِ جمع شده‌ام! یعنی چه؟ یعنی حتی اگر در غم‌انگیز‌ترین حالت ممکن باشم هم باز در میان جمع شادم، میگویم و میخندم و میخندانم. میخندانم و از حال شبهایم فقط بالشِ دریاییِ روی تختم خبر دارد. _شباهتش به دریا فقط به خاطر آبی بودنش نیست، قطره قطره جمع کرده اشکهایم را، وانگهی دریا شده!_ این روزها مراقب حال خیلی‌ها هستم؛ مادرم که روحیه‌اش را باخته اسیر تخت شده، پدرم که نگران اوضاع مالی خانواده‌است، خواهرم که دوره‌ی بلوغش خیلی زودتر از موعد شروع شده، برادرم که مدام مسیر گم می‌کند، دوستانم که هر کدام مشکلات خود را دارند و خیلی‌های دیگر که نامشان در این مقال نگنجد! سعی میکنم از زمین و آسمان و ابرها و خالقشان روحیه بگیرم، زرد باشم، سبز باشم، بدرخشم و شادی‌پراکنی کنم. در عین حال به جای مامان کارهای خانه را انجام دهم و سرکار بروم، درس بخوانم، راه بروم، حرف بزنم، نفس بکشم و زنده بمانم و خسته نشوم! ولی من هم انسانم، خسته میشوم گاهی. آن وقت می‌نشینم و برای شما می‌نویسم و سرتان را درد میاورم. خلاصه ببخشید که مراعات حال شما را نمیکنم. اگر با خواندن این متن غمگین شدید یک مشت بوی نرگس و یک کیسه نسیم بهاری و نیم کیلو هندوانه طلبتان!

🕊️ | شنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۱ 11:46 PM
مثل وقتی که با خودت میگی ته این داستان ممکنه قشنگ باشه ولی ازش مطمئن نیستی