🕊️

یه شیشه عطر مشهدی خالی کن روم و برو...

ولی هر وقت می‌خوام به این فکر کنم که هیچ چیز همیشگی نیست، اضطراب عزیز دستشو میندازه دور گردنم و فشار میده، بعد در حالی که نفسم بالا نمیاد و قلبم تو سینه‌ام خودشو تیکه پاره می‌کنه واسه یه ذره اکسیژن، دم گوشم زمزمه می‌کنه: من که همیشه بودم، همیشه هستم، حالا حالا هم قصد رفتن ندارم عزیزم! و همون لحظه بهم ثابت میشه که یه‌سری چیزها تو زندگی هستن که موندگاری‌شون از عطر مشهدی روی پیراهن هم بیشتره...

🕊️ | جمعه ۴ شهریور ۱۴۰۱ 5:32 PM
مثل وقتی که با خودت میگی ته این داستان ممکنه قشنگ باشه ولی ازش مطمئن نیستی